سال 92، سال امیدها و وعده ها


یک سال دیگر هم سپری شد در حالی که زندانیان سیاسی امسال هم به دور از خانواده سال را تحویل می کنند. مرخصی نوروزی 54 زندانی سیاسی چند روز پیش به دلایل واهی از سوی دادستانی تهران لغو شد. خانواده های زندانیان سیاسی می گویند به نظر می رسد از زمان روی کارآمدن دولت جدید، زندانیان سیاسی قربانی دعوای سیاسی بین قوه قضاییه و دولت شده اند. در کنار همه اینها، مسئله حصر هم هنوز حل نشده است
در سالی که گذشت، با وجود تدوین منشور حقوق شهروندی توسط دولت، وضعیت حقوق بشر در ایران بهبود پیدا نکرد. بر اساس آخرین گزارش سازمان ملل، اعدام در ایران نسبت به سال گذشته دو برابر و نیم شده است، اقلیت های دینی و قومی همچنان تحت فشار هستند، و هنوز بسیاری از افراد تنها برای بیان عقیده خود زندانی هستند.
یک سال سپری شد ولی توقیف مطبوعات و بازداشت روزنامه نگاران متوقف نشد. علی رغم تغییرات بنیادین در وزارت ارشاد و بهبود نسبی در خفقان شدید حاکم بر مطبوعات، توقیف مطبوعات به بهانه های واهی و تحت فشار نهادهای امنیتی همچنان ادامه دارد. توقیف روزنامه بهار در مهرماه و روزنامه آسمان در اسفندماه نشانگر همین بود.
با مفسدین اقتصادی برخورد نشد. با وجود افشای فساد گسترده مالی در دولت احمدی نژاد مانند پرونده اختلاس بیمه ایران، پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی بانکهای صادرات و ملی، مطالبات بانکی معوقه هفتاد هزار میلیارد تومانی کشور، رانتها و اختلاسهای ناشی از افزایش قیمت دلار، اختلاس سازمان تامین اجتماعی، پرونده چند ده میلیارد تومانی بابک زنجانی و فساد گسترده مالی در حوزه فروش نفت، هنوز برخورد قاطعی با مجرمین صورت نگرفته است در حالی که فعالین سیاسی مانند سعید رضوی فقیه، تنها برای بیان دیدگاه خود بازداشت می شوند با مفسدینی که کشور را تا لبه پرتگاه پیش برده اند برخوردی صورت نمی گیرد.
فساد و بی عدالتی از قوه قضاییه برچیده نشد. در سالی که گذشت «فتل عمد» از پرونده ستار بهشتی حذف شد، سعید مرتضوی در پرونده جنایت کهریزک که منجر به کشته شدن چهار نفر شد به دویست هزار تومان جزای نقدی محکوم شد. از سوی دیگر نرگس محمدی، فعال دانشجویی به هفت سال زندان محکوم شد و از رسیدگی پزشکی به حسین رونقی ملکی که به پانزده سال زندان محکوم شده و به بیماری کلیوی مبتلاست،  جلوگیری می شود.

اما در کنار همه این مسائل و مشکلات، در سالی که گذشت، مسئله بسیار مهمی اتفاق افتاد و کشور برای اولین بار طی هشت سال گذشته در مسیر گذار به سوی دموکراسی قرار گرفت. درست است که این مسیر در حال حاضر با سرعت کمی طی می شود ولی قرارگرفتن در مسیر دموکراسی با هر سرعتی امیدوار کننده است.
در سالی که گذشت رای مردم شمرده شد. شاید مهمترین رخداد سیاسی در سال گذشته، یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود. همانطور که حسن روحانی در سخنرانی مراسم تحلیف اشاره کرد، بسیاری از مردم به شک و تردید به این انتخابات نگاه می کردند. خیلی از مردم گمان می کردند که که این انتخابات هم مانند انتخابات سال 88 مهندسی شود  ولی همانطور که حسن روحانی در خلال سخنرانی های انتخاباتی اش به آن اشاره کرد: سال 92 سال 88 نشد و سرانجام  در این انتخابات رای مردم شمرده شد.
روابط با کشورهای خارجی تا حدودی بهبود یافت. پس از سیاستهای خارجی مخرب دولت احمدی نژاد که موجب جدایی کشور از جامعه جهانی و منزوی شدن ایران شده بود، یکی از اولین اقدامات دولت روحانی، بهبود روابط خارجی بود. سخنرانی روحانی در سازمان ملل، گفتگو های بی سابقه دو جانبه جواد ظریف و جان کری، مکالمه تلفنی اوباما و روحانی، توافق ژنو، از سر گیری روابط دیپلماتیک با انگلستان و اتحادیه اروپا، همه و همه نشانگر عظم راسخ دولت برای بازسازی چهره ایران در سطح بین المللی در سالی که گذشت بود.
افزایش سرسام آور تورم نسبتا کنترل شد. شاید سخت ترین چالشی که دولت جدید و مردم با آن مواجه بوده و هستند، وضعیت معیشتی و اوضاع اقتصادی کشور است. فسادهای گسترده اقتصادی، تحریمهای بین المللی و مدیریت معیوب، باعث افزایش چشمگیر رشد نرخ تورم در چند سال گذشته  شده بود. همه این مطالب در گزارش اقتصادی حسن روحانی به مردم به صورت شفاف بیان شد و برای اولین بار طی سالهای اخیر نرخ رشد تورم کاهش پیدا کرد. همچنین لغو برخی تحریمهای اتحادیه اروپا و آمریکا دسترسی ایران به منابع ارزی خارج از کشور را تسهیل نمود.
در نهایت مهمترین تغییر در سال جدید، رویش جوانه امید در دلهای مردم بود. امیدی که چندین سال بود از سفره ها رخت بر بسته و آسمان ایران را تیره و تار ساخته بود. امیدواریم  در سال پیش رو فضای فرهنگی و سیاسی کشور هر چه بیشتر باز شود و شاهد هر چه بیشتر منزوی شدن تندروهای داخلی و خارجی باشیم.

نوروز 1393

892558_4642088934452_1236794433_o

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

بیانیه نمادین در مورد ضرب و شتم خانواده میرحسین موسوی در روز عید غدیر توسط مامورین امنیتی


408329_450722808283931_1043592312_n

از دولت تدبیر و امید انتظار داریم همانطور که دکتر حسن روحانی بارها قبل و بعد از انتخابات تاکید نمودند که دولت شهامت دارد برای اشتباهات از محضر ملت ایران رسما عذر خواهی کند، نسبت به محکوم کردن این هتک حرمت، اقدام نمایند و همچنین بر اساس وعده های انتخاباتی، نسبت به آزادی همه زندانیان سیاسی در کوتاهترین زمان ممکن، همت مضاعف به خرج دهند.

از بزرگان و احزاب اصلاح طلب و همچنین همه احزاب مستقل و اصولگرا، انتظار داریم بیانیه ای در جهت محکوم نمودن اینگونه رفتارهای غیر انسانی با زندانیان سیاسی، تنظیم و امضا کنند.

از مراجع تقلید انتظار داریم همانند آیت الله بیات زنجانی از خانواده موسوی دلجویی نموده و این واقعه را محکوم نمایند. بدون شک بروز این واقعه در روز عید غدیر خم، شرعاً، اخلاقاً و بر اساس هر دین و ایمانی مذموم و محکوم است. سکوت در برابر چنین اعمالی به منزله تایید آن بوده و باعث تسریع در روند جاری از بین رفتن اخلاقیات در جامعه خواهد شد.

از قوه قضاییه انتظار داریم تا با تمامی عوامل و آمران این اعمال غیرقانونی و غیر انسانی برخورد جدی صورت پذیرد. بر اساس اصل 38 قانون اساسی، حتی ضرب و شتم زندانیان و مجرمان هم ممنوع است. ضرب و شتم شهروندان عادی که نه تنها جرمی مرتکب نشده اند بلکه حتی در بازداشت هم نبوده اند کاملا بر خلاف قانون و امنیت عمومی جامعه است.

بدیهی است در صورتی که هر کدام از گروههای ذکر شده در مقابل چنین مسئله ای سکوت پیشه کنند، نه تنها اندک اعتمادی که بعد از انتخابات اخیر بین مردم و دولت شکل گرفته از بین خواهد رفت بلکه در نهایت باعث دلسری سیاسی مردم خواهد شد.

همچنین از مطبوعات، رسانه ها و خبرنگاران مستقل می خواهیم تا پایان رسیدگی به این موضوع، به اطلاع رسانی مستمر به اقشار و گروههای مختلف مردمی بپردازند و در راستای روشن شدن حقیقت، همانند گذشته، از هیچ تلاشی فروگذار نکنند.

در پایان جایز می دانیم این سخن از مهدی کروبی را نقل قول کنیم: «من امروز شرح این ماجراها را می گویم تا مردم بدانند. می گویم، تا در تاریخ بماند که چگونه عده ای در این مملکت چادر حیا را دریدند و غیرت دین و کشور را جریحه دار کردند و آیندگان نگویند که این ظلم ها بر فرزندان این آب و خاک رفت اما صدایی برنخواست و کسی فریاد خود را به اعتراض حیایی که دریده شده بود بلند نکرد»

دوم آبان هزار و سیصد و نود و دو

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

دو دولت، یک دیدگاه


 پس از معرفی دکتر رضا فرجی دانا به جای دکتر جعفر توفیقی برای تصدی پست وزارت علوم، گمانه زنی های زیادی در رابطه با دلیل این انتخاب انجام گرفته است و بعضا از آن به عنوان عقب نشینی دولت در مقابل مجلس تعبیر شده است در حالی که دیدگاه دولت روحانی نسبت به وزارت علوم و دانشگاهها، با تغییر توفیقی به فرجی دانا، تغییر نخواهد کرد  زیرا این دو نفر از یک جنس و تفکر هستند. برای درک این نکته باید به ترکیب وزرای پیشنهادی این وزارتخانه توجه نمود.
همه کسانی که برای تصدی گری وزارت علوم مطرح شده اند، پس از استعفای دکتر معین از وزارت علوم از کاندیدای جانشینی وی برای مدیریت این وزارتخانه بودند. میلی منفرد که پس از استعفای معین سرپرست وزارت علوم شد. فرجی دانا که توسط مجلس ششم رد صلاحیت شد و توفیقی که در نهایت به وزارت علوم رسید.
نکته حائز اهمیت این است که دیدگاهی که دولت تدبیر و امید به جایگاه و ارزش دانشجو و دانشگاه دارد کاملا منطبق بر دیدگاه دولت اصلاحات می باشد که در آن، دانشگاه و دانشجو جایگاه بسیار والا و پر اهمیتی داشتند و از ارکان اصلی پیشرفت علمی، فرهنگی و همچنین سیاسی کشور بودند.

Final

اما به واقع چرا فرجی دانا با اختلاف زیادی رد صلاحیت شد؟
وی که در زمان معرفی شدن به مجلس رئیس دانشگاه تهران بود، با اخذ تنها 39 درصد آرای موافق، دومین وزیر پیشنهادی سیدمحمد خاتمی بود که با رای عدم اعتماد مواجه می شد. این عدم رای اعتماد موجب شد تا جعفر توفیقی پس از آن به وزارت علوم راه یابد.
اما امروز بعد از ده سال اینبار توفیقی کنار می رود تا فرجی دانا به وزارت علوم راه یابد. لازم به ذکر است نام فرجی دانا به همراه توفیقی، حتی پیش از میلی منفرد، به عنوان گزینه های تصدی وزارت علوم مطرح بود و حتی روزنامه کیهان بر علیه هر دوی آنها مقالاتی را منتشر کرد و فرجی دانا را از عوامل «فتنه تیر 78» خوانده بود.
با وجود اینکه اصولگرایان و تندروهایی نظیر بسیج دانشجویی از عدم معرفی دکتر جعفر توفیقی به مجلس اظهار رضایت می کنند و عدم رای اعتماد مجلس ششم به فرجی دانا را نشانه مطلوبی ارزیابی می کنند، باید گفت که عدم رای اعتماد مجلس ششم به وی، ابعاد دیگری دارد که کمتر به آن پرداخته شده است:

اولین نکته قابل توجه این است که رضا فرجی دانا اولین گزینه سیدمحمد خاتمی بعد از مصطفی معین برای این وزارتخانه بوده است. محمد خاتمی در آن جلسه رای اعتماد چند بار اشاره می کند که فرجی دانا به اصرار وی حاضر به قبول مسئولیت شده و شخصا مایل نبوده است. وی همچنین فرجی دانا را «عالمی‌ توانا و شایسته‌» معرفی می کند و سپردن سکان وزارت علوم به فرجی دانا را «بمعنی‌ حرمت‌ نهادن‌ به‌ دانشگاه‌ و نهاد علم‌ و دانشگاهی‌، احترام‌ به‌ همه‌ عالمان‌ و اندیشمندان‌ و احترام‌ به‌ کسانی‌ که‌ پایبند به‌ موازین‌ اصلی‌ و ارزشهای‌ مهم‌ انقلاب‌ با رعایت‌ موازین‌ علمی‌ و مدیریت‌ علمی‌ در کشور» هستند بیان می کند. محمد خاتمی در جلسه رای اعتماد اینگونه به دفاع از فرجی دانا می پردازد:
«خوشحالم‌ از این‌ جهت‌ که‌ بجای‌ جناب‌ آقای‌ دکتر معین‌ و برای‌ هدایت‌ سکان‌ علم‌ و تحقیقات‌ کشور یکی‌ از برجسته‌ترین‌ چهره‌های‌ موجود دانشگاهی‌ را معرفی‌ می‌کنم‌. جناب‌ آقای‌ دکتر فرجی‌دانا، انسانی‌ مؤمن‌، عالم‌، محقق‌، دارای‌ مکانت‌ والای‌ علمی‌ و پذیرفته‌شده‌ در سطح‌ دانشگاه‌ و نیز خواستار اعتلاء و پیشرفت‌ کشور، با فکر جوان‌ و توان‌ فراوان‌ و اهل‌ عمل‌ و کار، بدون‌ ادعا. سابقه‌ ایشان‌ کاملاً روشن‌ است‌، هیچ‌ تردیدی‌ در آن‌ نیست‌.
خواهران‌ و برادران‌ من‌ بدانید که‌ پذیرفتن‌ این‌ مسؤولیت‌ هم‌ یک‌ فداکاری‌ است‌. من‌ از جناب‌ آقای‌ دکتر فرجی‌دانا تشکر می‌کنم‌ که‌ اینکار را پذیرفتند و خواهش‌ من‌ را اجابت‌ کردند. درحالیکه‌ ایشان‌ ترجیح‌ می‌دادند در همین‌ کاری‌ که‌ هستند و نیز ادامه‌ کارهای‌ برجسته‌ علمی‌ که‌ تاکنون‌ کرده‌اند و می‌توانند بکنند، کار را ادامه‌ بدهند. بخصوص‌ در این‌ موقعیت‌ که‌ توقعات‌، حساسیتها فراوان‌ است‌ و واقعاً درگیر شدن‌ با این‌ مسؤولیت‌ بزرگ‌ شجاعت‌ فوق‌العاده‌ و اراده‌ قوی‌ می‌خواهد و البته‌ توان‌ و شایستگی‌ که‌ به‌لطف‌ خداوند همه‌ اینها در جناب‌ آقای‌ دکتر فرجی‌دانا هست‌.
ایشان‌ از چهره‌های‌ برجسته‌ دانشگاه‌ هستند. سابقه‌ مدیریت‌ ایشان‌ هم‌ روشن‌ است‌، حدود ۵ سال‌ در دانشکده‌ فنی‌ دانشگاه‌ تهران‌ و بیش‌ از ۱ سال‌ در دانشگاه‌ تهران‌. مدیریت‌ دانشگاه‌ تهران‌ بهیچوجه‌ از نظر حساسیت‌، کمتر از مدیریت‌ وزارت‌ علوم‌ نیست‌. باتوجه‌ به‌ مکانتی‌ که‌ دارد، حساب‌ و کتاب‌ جداگانه‌ای‌ که‌ دارد، همیشه‌ هم‌ در طول‌ دوران‌ پیدایش‌ نظام‌ دانشگاهی‌ جایگاه‌ دانشگاه‌ تهران‌ معلوم‌ است‌ و همیشه‌ شخصیتهای‌ علمی‌ برجسته‌ و یا سیاسی‌ برجسته‌، ریاست‌ دانشگاه‌ تهران‌ را داشته‌اند و هنگامی‌ که‌ جناب‌ آقای‌ خلیلی‌ عراقی‌ رفتند، باز ذهنها متوجه‌ جناب‌ آقای‌ دکتر فرجی‌دانا شد و از علاقه‌مندان‌ شدید به‌ مسؤولیت‌ ایشان‌ خود جناب‌ آقای‌ دکتر معین‌ بودند که‌ اینکار را پذیرفتند. شاید آنوقت‌ هم‌ ایشان‌ خیلی‌ مایل‌ نبودند که‌ از حوزه‌ دانشکده‌ فنی‌ تشریف‌ بیاورند، ما خواهش‌ کردیم‌ که‌ بیایند. اینجا هم‌ عرض‌ می‌کنم‌ که‌ واقعاً اصرار بنده‌ بود که‌ ایشان‌ پذیرفتند و ایشان‌ ترجیح‌ می‌دادند که‌ در همان‌ مسؤولیتی‌ که‌ هستند کارشان‌ را ادامه‌ بدهند.
انتخاب‌ ایشان‌ بمعنی‌ حرمت‌ نهادن‌ به‌ دانشگاه‌ و نهاد علم‌ و دانشگاهی‌ است‌. احترام‌ به‌ همه‌ عالمان‌ و اندیشمندان‌ است‌ و احترام‌ به‌ کسانی‌ است‌ که‌ پایبند به‌ موازین‌ اصلی‌ و ارزشهای‌ مهم‌ انقلاب‌ با رعایت‌ موازین‌ علمی‌ و مدیریت‌ علمی‌ در کشور است‌. آمدن‌ جناب‌ آقای‌ فرجی‌دانا یعنی‌ سپردن‌ کار مهمترین‌ تشکیلات‌ مدیریتی‌ ـ فرهنگی‌ کشور بدست‌ عالمی‌ توانا و شایسته‌ که‌ شایستگیهای‌ خودشان‌ را ابراز کردند و آقای‌ فرجی‌دانا خیلی‌ بیش‌ از آنچیزی‌ که‌ می‌گویند و نمایش‌ می‌دهند دارای‌ برجستگیهای‌ فراوانی‌ هستند.
به هرحال‌ رأی‌ بالای‌ مجلس‌ به‌ جناب‌ آقای‌ دکتر فرجی‌دانا بمعنی‌ تأیید برنامه‌های‌ دولت‌ است‌. البته‌ منظورم‌ این‌ نیست‌ که‌ ما توانسته‌ایم‌ همه‌ برنامه‌ها را پیاده‌ بکنیم‌. ما در خیلی‌ از مطالبی‌ که‌ گفتیم‌ ناکام‌ ماندیم‌. مطالب‌ گفته‌ شده‌، ایده‌آلهاست‌. ایده‌آلها درصورتی‌ تحقق‌ پیدا می‌کنند که‌ اولاً واقعی‌ و قابل‌ تحقق‌ باشند. ثانیاً مقتضیات‌ موجود و موانع‌ مفقود باشد. من‌ معتقد نیستم‌ آنچه‌ که‌ گفته‌ایم‌ عملی‌ شده‌ است‌، خیلی‌ چیزها عملی‌ نشده‌، خیلی‌ خواسته‌ها برآورده‌ نشده‌، حتی‌ در عرصه‌ علم‌ و تحقیقات‌ و دانشگاه‌ و دانشجو و استاد. اما این‌ راه‌، راه‌ درستی‌ است‌ و باید سعی‌ شود که‌ هرچه‌ بیشتر عملی‌ بشود. مطمئن‌ هستم‌ که‌ همه‌ ما بعد از مدت‌ کوتاهی‌ گواهی‌ خواهیم‌ داد که‌ وجود جناب‌ آقای‌ فرجی‌دانا یک‌ اغتنام‌ ارزنده‌ و یک‌ شایسته‌سالاری‌ بمعنی‌ واقعی‌ کلمه‌ است‌ که‌ با آرامش‌ و متانت‌ کامل‌ و با اعتقاد به‌ حرمت‌ دانشگاه‌ و دانشجو و با اعتقاد به‌ اعتلای‌ علمی‌ و تحقیقی‌ جامعه‌ خواهیم‌ دید که‌ در این‌ زمینه‌ دولت‌ و مجلس‌ موفق‌ عمل‌ کرده‌اند‌.»

نکته بعدی و شاید مهمترین نکته در این زمینه که به شخص فرجی دانا نیز بی ارتباط است، ماجرای استعفای مصطفی معین بود.
احمد پورنجاتی، چهره شاخص اصلاح طلب، از حامیان میرحسین موسوی و عضو تیم مشاوران خاتمی که به عنوان یکی از نمایندگان مخالف فرجی دانا در مجلس ششم سخنرانی کرده بود، در مقاله ای در روزنامه اعتماد می نویسد: «اعتراف می‌کنم بیش از آنکه با وزیر پیشنهادی [فرجی دانا] مخالف باشم با علل و زمینه‌ها و فضاسازی‌هایی که به استعفای آقای معین انجامید، مخالف بودم»
مصطفی معین در آن زمان یکی از چهره های بسیار مقبول بین اصلاح طلبان بود. وی در کنار عبدالله نوری و عطاالله مهاجرانی از وزایی بود که تحت فشار و بحران سازی مصنوعی چندین ساله اصولگرایان مجبور به استعفا شد. سیاستهای دانشجو محور وی، هموراه مورد حمایت جامعه دانشجویان و صاحبنظران علمی فرهنگی کشور بود تا جایی که مسعود بهنود در واکنش به استعفا وی نوشت «با استعفای دکتر معين، ديگر چيزی از دوم خرداد نمانده». وی یکبار پس از حمله به کوی دانشگاه، در اعتراض به آنچه لکه دار شدن حيثيت دانشگاه و دانشجو خواند، از وزارت علوم استعفا داد ولی استعفای او مورد قبول خاتمی قرار نگرفت. اما استعفای دوم و آخر وی در اعتراض به مخالفت شورای نگهبان با لايحه اصلاح ساختار وزارت علوم بود و محمد خاتمی اين بار استعفای او را پذيرفت. معين در آستانه استعفايش گفت احساس می کند با حضور او، اين لايحه به هيچ وجه تصويب نخواهد شد. پيش بينی ای که تا حدود زيادی درست از کار در آمد.
فشارهای وارد شده از طرف نهادهای تحت نظر بخش انتصابی جمهوری اسلامی، موجب شده بود که اصلاح طلبان از حضور چهره های شایسته ای مثل تاج زاده، حسن حبیبی، غلامحسین کرباسچی، عبدالله نوری، مهاجرانی، مرتضی الویری، احمد بورقانی و  بسیاری دیگر در دولت محروم شوند. مجلس اصلاح طلب ششم بسیار از این فشارهای فراقانونی گله مند بود و این فشارها را مخل کار دولت می دانست. به دلیل محبوبیت معین و استعفای وی در مخالفت با سیاستهای اقتدارگرایانه و مردود احمد جنتی در شورای نگبهان، مجلس ششم بیش از اینکه با فرجی دانا مخالف باشد با دلایلی که منجر به استعفای معین شد مخالف بود.

دلیل اصلی که هر سه نماینده مخالف در سخنرانی خود به آن اشاره کردند، تردید در توانایی فرجی دانا در مقابله با نهادهای انتصابی تندرو بود.
در جلسه رای اعتماد به فرجی دانا در سال 82 محمد خاتمی به مهدی کروبی می گوید: «آقای‌ کروبی‌! اگر اجازه‌ بدهید من‌ اینجا باشم‌ تا صحبتهای‌ مخالفین‌ و موافقین‌ را گوش‌ بدهم‌». مهدی کروبی در پاسخ می گوید: » آقای‌ خاتمی‌ می‌خواهند تشریف‌ داشته‌ باشند گوش‌ بدهند. من‌ هم‌ خوب‌ می‌دانم‌»
دکتر نورالدین‌ پیرمؤذن‌، نماینده اصلاح طلب اردبیل، اولین نماینده مخالف فرجی دانا، محوریت مخالفت خود را بر اساس چند دلیل بیان می کند: آمار نگران کننده خروج نخبگان دانشگاهی از کشور، تضعیف جایگاه وزارت علوم توسط شورای نگهبان با رد لایحه‌ تحول‌ ساختاری‌ وزارت‌ علوم‌، (دلیل استعفای دکتر معین)، وجود افراد شایسته تر و احتمال استعفای زود هنگام فرجی دانا تحت فشار نهادهای انتصابی.
سیدناصر قوامی‌، نماینده اصلاح طلب قزوین، دلیل مخالفت خود با فرجی دانا را عدم توانایی وی در برخورد با کانونهای قدرت که در سرکوب دانشجویان نقش داشتند، بیان کرد. وی همچنین به وجود افراد شایسته تری برای تصدی این پست اشاره نمود.
پس از صحبتهای احمد پورنجاتی که پیش تر هم به آن اشاره شد که همچون دو نماینده مخالف دیگر به وجود افراد شایسته تر و سابقه محدود فرجی دانا را از دلایل مخالفت خود برشمرد، رای گیری انجام شد و فرجی دانا رای اعتماد نگرفت.
پور نجاتی که در بین مخالفان از لحن تندتری استفاده کرده بود، عکس العمل خاتمی را اینگونه بیان می کند: » از سیاق سخنان من این‌چنین بر می‌آمد که گویی آقای خاتمی برای معرفی وزیر پیشنهادی کم و بیش مماشات و تمکین کرده و شخصا کاندیدای دیگری را در نظر داشته است. به این ترتیب مفهوم مخالفت من با وزیر پیشنهادی این بود که قصد کمک به آقای خاتمی را دارم تا بتواند آن‌کس را که خود صلاح می‌داند، انتخاب کند. نتیجه رای‌گیری مخالفت با وزیر پیشنهادی بود. جلسه تمام شد. به دفتر کارم آمدم. از دفتر ریاست جمهوری نامه‌یی دست‌نویس آوردند. باز کردم، دست‌خط آقای خاتمی بود. او نه از مخالفت من با وزیر پیشنهادی‌اش بلکه از چیز دیگری رنجیده بود از اینکه «به مردم این‌گونه القا شود که خاتمی به آنها کلک می‌زند، بر خلاف چیزی که به آن اعتقاد دارد، عمل می‌کند، با مردم رو راست نیست.» البته من قصد چنین القایی را نداشتم اما خاتمی که هیچ‌گاه به مردم دروغ نگفته بود، حق داشت عصبانی شود»

مشاهده می شود که نمایندگان مخالف فرجی دانا در مجلس ششم، بیشتر از استعفای معین رنجیده بودند و بیم این می رفت که فرجی دانا که با سابقه ای اندک به میدان آمده، نتواند در مقابل اقتدارگرایان و انحصار طلبان ایستادگی کند و مجبور به استعفا شود. شاید امروز هم پس از ده سال جو مشابهی فضای دانشگاهها را فرا گرفته است. امروز بلندپایه ترین مقامهای کشور به جای تشویق و کمک به رشد دانشگاه و دانشجویان، ایجاد فضای باز و غیر امنیتی در دانشگاهها و فراهم کردن شرایط مورد نیاز دانشجویان برای مشارکت فرهنگی-سیاسی، در جهت مخالف فعالیت می کند و با استفاده اهرمهای قدرت سعی در ایجاد محیط بسته و هر چه محدودتر کردن قشر دانشجو دارند. جنبش دانشجویی یکی از بازوهای پر قدرت مبارزه با دیکتاتوری پیش و پس انقلاب بوده است و گویا آقایان به دلایلی از طرف دانشگاه احساس خطر می کنند.
امید است که دکتر فرجی دانا تحت سایه حمایت رای هجده میلیونی مردم به دولت تدبیر و امید و با استفاده از تجارب مدیریتی و سیاسی که طی این ده سال کسب نموده است، بتواند این سیاستهای مسموم را از دانشگاهها بزداید و شرایطی فراهم شود که بار دیگر نهاد دانشگاه به جایگاه اصلی علمی خود نزدیک شده و دوباره به یکی از قطبهای مبارزه با تحجر و تندروی تبدیل شود.

بهرام اربابی
بیست و نهم مهرماه هزار و سیصد و نود و دو

مطالب مرتبط

مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی > دوره شش > جلسه سيصد و پنجاه و شش به ریاست مهدی کروبی
روایت پورنجاتی از «آن روی» خاتمی
استعفای دکتر معين؛ ديگر چيزی از دوم خرداد نمانده

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

من، مهدی کروبی، فرزند احمد


«و من امروز شرح این ماجراها را می گویم تا مردم بدانند. می گویم، تا در تاریخ بماند که چگونه عده ای در این مملکت چادر حیا را دریدند و غیرت دین و کشور را جریحه دار کردند و آیندگان نگویند که این ظلم ها بر فرزندان این آب و خاک رفت اما صدایی برنخواست و کسی فریاد خود را به اعتراض حیایی که دریده شده بود بلند نکرد» (از بیانیه مهدی کروبی خطاب به ملت ایران در مورد شکنجه در بازداشتگاهها – اسفند 88)

هفتاد و ششمین زادروز شیخ مهدی کروبی، همراه همیشگی ملت را به این بزرگمرد در حبس، خانواده ایشان و همه همراهان و حامیان جنبش سبز، تبریک می گوییم.

امروز بیش از هر زمان دیگری تاثیر ایستادگی کروبی و کروبی ها طی چهار سال گذشته، در فضای سیاست ایران و حتی در سطح  بین المللی قابل مشاهده است. اراده ای که طی این چهار سال، به بالاترین بخشهای حکومت هم سرایت کرد و امروز می شنویم که پس از آزادی شماری از زندانیان سیاسی، عده ای دیگر هم در آینده ی نزدیک آزاد خواهند شد. امروز می شنویم که دید جامعه جهانی نسبت به ایران در حال تغییر است. امروز از برملا شدن دزدی های نجومی عوامل دولت کودتا از حساب مردم، می شنویم. آیا اینها به جز اندیشه هایی بود که کروبی و کروبی ها در ذهن خود می پروراندند؟

مهدی کروبی از آن روز که با مردم عهد بست که تا «آخرش» خواهد ایستاد، اراده آهنین خود را به دیکتاتورها و همه کسانی که در اندیشه نابود کردن صدای آزادی خواهی ملت بودند، نشان داد. او پس از سه بار سوء قصد به جان خود، با مرخص کردن محافظان خود گفت: «این نوع اقدامات نه تنها در اراده من خللی ایجاد نمی‌کند بلکه عزمم را در احقاق حقوق معطل مانده مردم جدی تر می‌کند و به گردانندگان جریان تمامیت خواه اعلام می‌نمایم که تا آخرین قطره خون ازاین راه و هدف مقدس برنخواهم گشت».
به راستی که هیچ چیز مقدس تر آزادی خواهی و دفاع از آزادی خواهان وجود ندارد.

مهدی کروبی همواره  یار و یاور زندانیان سیاسی و خانواده آنها، پشتیبان خانواده شهدا و وکیل مدافع مجروحین و مظلومین بوده است. او افشاگر شكنجه‌هاي وحشيانه‌اي است كه قربانيان آن، با بدن‌هائي ناقص و در شرايطي بسيار خطرناك در بيمارستان‌ها يا خانه‌هاي خود بستري بودند. کروبی در نامه ای خطاب به یکی از منتقدین افشاگری هایش نوشت: « به ديدار خانواده‌اي رفتم كه زن جواني در منزل داشتند كه در حوادث اخير به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است، پس از گذشت ۶۰ روز، هنوز آثار كبودي بر صورت اين زن نمايان بود. دست اين زن نيز از چند جا شكسته و هنوز به گردنش آويزان است. كروبي به عنوان يك نمونه ديگر، از جواني نوشت كه هم اكنون در بيمارستان بستري است و او را با وصل لوله‌اي به شكم تغذيه مصنوعي مي‌كنند. دبيركل حزب اعتماد ملي در اين مورد نوشت «يك چشم اين جوان را تخليه كرده‌اند و چشم ديگرش نيز در معرض نابينائي قرار دارد. سر اين جوان پر از ساچمه است. او چندين بار مورد عمل جراحي قرار گرفته و هنوز هم بايد عمل شود»

شاید در دنیای سیاست، کمتر کسی را بتوان یافت که مانند مهدی کروبی با مردم، اینگونه صادق و بی پرده سخن بگوید. او در بیانیه هایش هواره صداقت، نوع دوستی و کرامت انسانی را فریاد می زند. مهدی کروبی در بیانیه ای خطاب به ملت ایران نوشت: «خدایا مهدی کروبی چه می دید و چه می شنوید؟ یا للعجب؛ کاش او زنده نبود و نمی دید که روزی در جمهوری اسلامی شهروندی نزد او بیاید و شکوه کند که در ساختمانی بی نام و نشان، توسط افرادی بی نام و نشان تر،هر عمل قبیح و غیر معمولی بر او صورت گرفته است: از لخت و عریان کردن افراد و نشاندن آنها در مقابل یکدیگر تا فحاشی های وقیحانه و ادرار کردن در صورت آنها و رها کردن چشم و دست بسته دختران و پسران در بیابان. اینها کم نبود که خبر از تجاوز به دختران و پسران در بازداشتگاهها نیز رسید. با خود گفتم که سه دهه پس از انقلاب و دو دهه پس از فوت امام به راستی ما به کجا رسیده ایم»

دستگاه عریض و طویل افترا، دروغ و پرونده سازی کودتاچیان، یک روز هم بیکار ننشسته بود. از درخواست اعدام گرفته تا حمله های خیابانی و اتهام وابستگی به اسرائیل. اما کودتاچیان چه ساده انگارانه می اندیشیدند مهدی کروبی که عمری را در سیاست سپری کرده، تحت تاثیر این جوسازی و تهدیدها، تسلیم می شود. او در مقابل این صحنه آرایی های تکراری و نخ نما شده گفت:  » وقاحت اما به آنجا رسیده است که به جای مجرمان و مباشران و مسبان این مظالم، مهدی کروبی را می خواهند محاکمه کنند. غافل از آنکه محکمه واقعی در میان مردم است و باید به میان مردم رفت و دید که آنها چه کسی را محکوم می کنند و چه کسی را صدای حق خواهی خود می دانند. خدایا به تو پناه می برم از این فجایعی که جمعی مسبب آن بوده اند و نه تنها مایه ننگ جمهوری اسلامی که مایه ننگ ایران شده است و از این آبرویی که از عدالت و قضای اسلامی رفته است»»

نام بزرگمردانی همچون کروبی و موسوی تا ابد در بلندای تاریخ ماندگار خواهد ماند. به عنوان نماد کسانی که نه تنها در برابر ظلم و زور سر خم نکردند بلکه روحیه حق خواهی را در یکی از تاریکترین دورانهای این سرزمین، زنده و بارقه امید به آینده را در دلهای مردم، روشن نگاه داشتند.

امروز، او در خانه ای خالی از نور به ورای پنجره های میخکوب شده می اندیشد و می داند که اراده ملت را نه در بن بستِ تحجر و افراط می توان محبوس کرد نه در خانه یِ امنِ سیاهی و دروغ.

و ما،
به یاد می آوریم،
وقتی گفت:
«من، مهدی کروبی فرزند احمد، صدایم خفه نمی شود»

Image

چهارم مهرماه هزار و سیصد و نود و دو

پی نوشت: به همین مناسبت آلبوم عکسی جمع آوری شده که در اینجا قابل مشاهده است.

نوشته‌شده در Uncategorized | ۱ دیدگاه

این تاریخِ سراسر کودتای ما…


در تاریخ معاصر ایران بارها شاهد کودتا بوده ایم. از به توپ بستن مجلس به فرمان محمدعلی شاه، تا کودتای سال 1299 رضا خان، کودتای شکست خورده نوژه و در نهایت کودتای انتخاباتی سال 1388. اما هیچ کدام به اندازه کودتای 28 مرداد 1332 در تغییر روند تاریخ کشور ما موثر نبوده اند.
از درایت دکتر مصدق و تقبیح عوامل آمریکایی-انگلیسی کودتا در این سالها، زیاد گفته اند و شنیده اید اما از کودتای 28 مرداد درسهای تاریخی مهمتری می توان گرفت. مهمترین پیام این است که قدرت کودتایی، دوام نخواهد یافت و دیر یا زود کودتاگران، توسط اراده مردم سرنگون خواهند شد و کودتاچیان، در این مردابِ خودساخته، فرو خواهند رفت. قدرتی که بر ضد اراده مردم و با کمک چکمه و اسلحه به ملتی تحمیل شود، پوشالی و زودگذر خواهد بود. همانطور که بیست و پنج سال پس از 28 مرداد، حکومت کودتایی محمدرضا پهلوی با اراده ملت به زیر کشیده شد. این درسی است که تاریخ به ما می آموزد! جلوی اراده یک ملت را نه سازمانهای جاسوسی، نه ارگانهای نظامی و نه زندان و شکنجه و قتل میتواند بگیرد.
باشد که کودتاچیان نوین هم از تاریخ بیاموزند و تا دیر نشده و گرفتار اراده ملت نشده اند، راه و شیوه خود را عوض کنند. زیرا که آزادی، یک ایده است و ایده ها قابل کشتن، قابل حذف کردن و قابل «حصر» کردن نیستند…

بیست و هشتم مرداد هزار و سیصد و نود و دو

Image

مطالب مرتبط

سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده، با خارج کردن اسنادی از طبقه‌بندی محرمانه به نقش خود در این کودتا اعتراف کرد
.
وقایع‌نگاری ۱۴ساعتۀ کودتای ۲۸مرداد به روایت نقشه‌ها

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

تهدید استقلال قوه مجریه: دخالت محافل امنیتی-نظامی در روند رای اعتماد به وزرا


 در حالی که مدت زمان اندکی به مشخص شدن وضعیت کابینه دولت جدید و جلسه رای اعتماد مجلس باقی مانده است، رسانه ها از تبدیل کمیسیون های تخصصی مجلس، به کابین های قرون وسطایی تفتیش عقاید خبر می دهند.
برخی نمایندگان وابسته به محافل نظامی و امنیتی به جای بررسی برنامه های اجرایی وزرای پیشنهادی و سوال در مورد مسائل تخصصی، تایید برخی از وزرای پیشنهادی را منوط به «توبه» و عذرخواهی برای حمایت از میرحسین موسوی می کنند. نه تنها این عمل بر اساس اصل 23 قانون اساسی مبنی بر ممنوعیت تفتیش عقاید، خلاف قانون است بلکه بیانگر دخالت آشکار جریانهای خطرناک امنیتی و رسانه های وابسته به آنها در روند بررسی صلاحیت وزرا می باشد.
اصلی ترین دلیل حملات رسانه های امنیتی به برخی وزاری پیشنهادی، نزدیکی به ستادهای انتخاباتی میرحسین موسوی و حمایت آنها از موسوی می باشد. تا جایی که اکبر ترکان، مشاور حسن روحانی طی سخنانی گفت «در سال 88 من به موسوی رأی دادم و در ستاد ایشان فعالیت کردم؛ این جرم نیست!»
جعفر میلی منفرد، علی ربیعی، بیژن نامدار زنگنه و محمدعلی نجفی از جمله افرادی هستند که مورد حمله رسانه های تندروی اصولگرا قرار گرفته اند. هر چهار نفر در انتخابات سال 88 از میرحسین موسوی حمایت کرده بودند و به غیر از میلی منفرد بقیه در ستادهای انتخاباتی موسوی فعالیت کرده اند.

Image

جعفر میلی منفرد، وزیر پیشنهادی علوم، تحقیقات و فن آوری

پس از مدیریت فاجعه بار کامران دانشجو بر این وزارت خانه که موجب امنیتی شدن فضای دانشگاهها، بازنشستگی اجباری اساتید منتقد، حذف برخی رشته های علوم انسانی، تفکیک و تبعیض جنسیتی، محروم نمودن تعداد زیادی از دانشجویان فعال سیاسی از تحصیل و روند خروج سرسام آور دانشجویان و نخبگان از کشور، این وزارتخانه کاندید مناسبی برای یک دگرگونی بنیادی به نظر می رسد.  پس از اینکه رهبری با حضور جعفر توفیقی، وزیر علوم دولت دوم خاتمی در کابینه روحانی مخالفت نمود، میلی منفرد برای این پست پیشنهاد شد. او دارای تحصیلات دکتری از دانشگاه UPMC پاریس است. وی سابقه سرپرستی و همچنین قائم مقامی وزارت علوم در دوره دوم محمد خاتمی را دارا می باشد. پس از معرفی او به عنوان وزیر پیشنهادی، 2400 نفر از اساتید دانشگاههای کشور طی نامه ای خطاب به مجلس، از انتخاب وی حمایت کردند. همچنین  جمعی از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی تهران، در نامه‌ای خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی از آنان خواستند به وزیر پیشنهادی علوم، تحقیقات و فناوری، دکتر جعفر میلی منفرد رای اعتماد دهند.
از طرف دیگر محافل امنیتی مثل روزنامه کیهان و تریبون نماز جمعه تهران، از وی به دلیل امضای یکی از بیانیه های پسا انتخاباتی اصلاح طلبان، به عنوان یکی از «عناصر فتنه» نام می برند و همچنین وی را برای تحصیل در خارج از کشور سرزنش می کنند و حمایت وی از دانشجویان در زمان مسئولیتش در وزارت علوم را به باد انتقاد می گیرند.
همانطور که در نوشتار قبلی اشاره شد، مشخص نیست به چه دلیل بلندپایه ترین مقامهای کشور به جای تشویق و کمک به رشد دانشگاه و دانشجویان، ایجاد فضای باز و غیر امنیتی در دانشگاهها و فراهم کردن شرایط مورد نیاز دانشجویان برای مشارکت فرهنگی-سیاسی، در جهت مخالف فعالیت می کند و با استفاده اهرمهای قدرت سعی در ایجاد محیط بسته و هر چه محدودتر کردن قشر دانشجو دارند. جنبش دانشجویی یکی از بازوهای پر قدرت مبارزه با دیکتاتوری پیش و پس انقلاب بوده است و گویا آقایان به دلایلی از طرف دانشگاه احساس خطر می کنند.

علی ربیعی، وزیر پیشنهادی کار، تعاون و رفاه اجتماعی

در حالی که صدها کارخانه و بنگاه تولیدی زیر نظر دولت، در اثر سیاستهای فاجعه بار دولت احمدی نژاد به مرحله ی زیاندهی رسیده و به حالت نیمه تعطیل درآمده اند، هزاران کارگر بیکار شدند که همه روزه شاهد اعتصاب و تحصن این قشر آسیب پذیر هستیم و همچنین فساد گسترده نهادهای زیر نظر این وزارتخانه از جمله سازمان تامین اجتماعی، همه گویای نقش موثر این وزارتخانه در حل مشکلات معیشتی مردم، افزایش تولیدات داخلی و مبارزه با فساد می باشد.
علی ربیعی دارای مدرک دکتری در زمینه مدیریت استراتژیک و فوق لیسانس در رشته مدیریت فرهنگی می باشد. وی از اساتید دانشگاه و همچنین نویسنده مقالات علمی زیادی در سالهای اخیر بوده و مولف چندین کتاب نیز بوده است. از سوابق اجرایی مهم وی می توان به مشاور احتماعی ریاست جمهوری و دبیر ستاد ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد در دولت خاتمی، معاونت حقوقی وزارت اطلاعات و صاحب امتیازی روزنامه کار و کارگر در دولت هاشمی، اشاره کرد. وی همچنین با حکم محمد خاتمی، یکی از اعضای کمیته پیگیری قتلهای زنجیره ای به ریاست علی یونسی بوده و نقش برجسته ای در افشای دخالت وزارت اطلاعات در این قتلها داشته است. به نظر می رسد دلیل اصلی مخالفت برخی تندروها با حضور وی در کابینه نیز همین است; همانطور که رهبری با حضور علی یونسی در کابینه که ریاست کمیته پیگیری قتلهای زنجیره ای را بر عهده داشت، مخالفت کرده بود. ربیعی در گروه فکری و مرکزی ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی نیز حضور داشته است.
حال این سوال مطرح می شود که اگر عوامل اطلاعاتی که در قتلهای زنجیره ای دست داشتند «خودسر» بوده اند، چرا عضو اصلی کمیته تحقیق محمد خاتمی به دلیل افشای این عوامل «خودسر» باید مورد غضب واقع شود؟ آیا غیر از این است که باید از وی به دلیل افشای فعالیتهای «دشمنان» انقلاب و نظام، تقدیر کرد؟

بیژن نامدار زنگنه، وزیر پیشنهادی نفت

دوره احمدی نژاد دوره نظامی شدن صنعت نفت ایران و محل جولان رانت خوارهای وابسته به سپاه پاسداران بوده است و حتی رستم قاسمی، فرمانده قرارگاه خاتم الانبیا، در سالهای اخیر این وزارتخانه را اداره می کرده است.
فساد مالی گسترده در این وزارتخانه که چندین بار منجر به عدم واریز مبالغ هنگفتی از پول نفت به حساب دولت شده بود، بدهکارن بانکی و مفسدین اقتصادی همچون حسن میرکاظمی و بابک زنجانی را به آن داشته است تا با اهرمهای سپاه پاسداران در مجلس، از ورود زنگنه به وزارت نفت جلوگیری کنند.
بیژن نامدار زنگنه دارای مدرک مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه تهران می باشد. وی وزیر جهاد و سازندگی در دولت میرحسین موسوی، وزیر نیرو در دولت هاشمی و وزیر نفت در دولت خاتمی بوده است و جمعا 23 سال سمت وزارت را در دولتهای مختلف عهده دار بوده است. وی همچنین عضو حزب کارگزاران و بنیاد باران نیز می باشد. مهمترین دستاورد وی، جذب سرمایه‌های عظیم خارجی در صنعت نفت و گاز ایران است.
محافظه کاران که از بازگشت وزیر نفت دوره اصلاحات به صحنه ناخشنودند، وی را متهم به تخلف از قانون در ماجرای قرارداد گازی میان ایران و شرکت اماراتی کرسنت می کنند و همچنین برای عدم موضع گیری بر ضد اعتراضات مردمی سال 88 سرزنش می کنند.
باید از این افراد پرسید قرارداد کرسنت زیانده بوده است یا تاخیر در اجرای اکثر پروژه های نفتی؟ باید پرسید قرارداد کرسنت زیانده بوده یا برداشتهای چندین برابر کشورهای دیگر از از مناطق نفتی و گازی مشترک؟
به نظر می رسد وعده «اصلاح قراردادها» که در راس برنامه های زنگنه است برنامه رانت خواران نظامی-امنیتی وابسته به سپاه پاسداران را دچار مخاطره کرده است.

محمدعلی نجفی، وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش

در دولت احمدی نژاد، نه تنها جان بسیاری از کودکان دانش آموز، قربانی مدیرت غلط این وزارتخانه شده است بلکه شرایط معیشتی معلمان نیز با چالشهای جدی مواجه شده و عملا این وزارتخانه را به یک وزارتخانه امنیتی تبدیل نموده است.
محمدعلی نجفی در تمام دوران ریاست جمهوری هاشمی وزیر آموزش و پرورش و در کابینه باهنر و میرحسین موسوی وزیر علوم، و رییس سازمان برنامه و بودجه در دوره محمد خاتمی بوده و عضو شورای شهر تهران است. وی فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف در مقطع کارشناسی و دانشگاه MIT آمریکا در مقطع کارشناسی ارشد می باشد.
نزدیکی نجفی به اصلاح طلبان، اعتراض وی به نحوه برگزاری انتخابات سال 88 و مخالفت وی با بروز «فتنه» از دلایل اصلی جو سازیهای محافل امنیتی علیه وی است.

همچنین برخی شنیده ها حاکی از این است که برخی دیگر از وزرای پیشنهادی مانند عباس آخوندی به دلیل اینکه وی نماینده میرحسین موسوی در شورای نگهبان بوده و محمود علوی به دلیل رد صلاحیت در انتخابات مجلس نهم، در معرض عدم گرفتن رای اعتماد قرار دارند.
پس از حمایت گفتمان اصلاح طلبی، وزنه های سیاسی مثل هاشمی و ناطق نوری و همچنین نارضایتی عمیق مردم از مدیریت معیوب اصولگرایی طی هشت سال گذشته که منجر به پیروزی اعتدالگرایی در انتخابات اخیر شد، رسانه های تندروی اصولگرا، ناتوان در حمله به شخص رییس جمهور، سعی دارند با اتهام زنی و پرونده سازی برای برخی از وزرای پیشنهادی، شکست انتخاباتی خود را جبران کنند.
اکنون که رای ملت ایران به تغییر و اعتدال بوده است، انتظار می رود مجلس هم به صورت مستقل عمل کرده، به رای و نظر ملت احترام بگذارد و اگر هم ایراد و اشکالی هست در مباحث تخصصی و برنامه وزرا باشد.

بیست و یکم مرداد هزار و سیصد و نود و دو

مطالب مرتبط

تبدیل کمیسیون های تخصصی مجلس به کابین های قرون وسطایی تفتیش عقاید!
ترکان: من به میرحسین رای دادم،جرم است؟
حمایت 2400 استاد دانشگاه از میلی منفرد
حمله «کیهان» به وزیر پیشنهادی علوم: میلی منفرد از «عناصر فتنه گر» سال ۸۸ است
سوابق علمی و اجرایی دکتر جعفر میلی منفرد
علت واقعی مخالفت مجلس با علی ربیعی چیست؟
سوابق علمی و اجرایی دکتر علی ربیعی
حمله کیهان به وزیر پیشنهادی نفت
زنگنه: اصلاح قراردادها در صدر اولویتهاست
خبرگذاری امنیتی تسنیم: محمدعلی نجفی وقوع «فتنه» را انکار کرد

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

تهدید استقلال قوه مجریه: دخالتهای فراقانونی رهبری قبل از شروع به کار دولت


بر اساس گزارش وبسایت حزب اعتماد ملی آیت الله خامنه ای در دو جلسه جداگانه، حسن روحانی را از معرفی احمد مسجدجامعی، جعفر توفیقی، سردار حسین علایی و علی یونسی در کابینه خود منع نموده است.

Vazir

همواره گفته می شد که وزرای چهار وزارت خانه اطلاعات، امور خارجه، کشور و دفاع با نظر مستقیم رهبری تعیین می شوند اما گویا رهبری قصد دارد تا سیطره اختیارات فراقانونی خود را بر وزارت خانه های کلیدی دیگری مثل وزارت ارشاد و وزارت علوم هم گسترش دهد که مستقیما در جهت محدودتر شدن اختیارات ریاست جمهوری می باشد.

بر اساس اصل 133 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، وزیران توسط رئیس‌جمهور تعیین و برای گرفتن رأی اعتماد به مجلس معرفی می‌شوند. تصمیم نهایی جهت تایید صلاحیت وزرا برای احراز پست وزارت هم بر عهده مجلس شورای اسلامی می باشد. دخالت مستقیم رهبری برای حذف کاندیدای وزارت، آنهم بر اساس سلایق شخصی و جناحی و حذف کسانی که کارنامه آنها بیانگر شایستگی آنها می باشد نه تنها در مسیر اعتدال گرایی نیست بلکه مصداق بارز اعمال فراقانونی و سهم خواهی است. رسانه های اصولگرا و نزدیک به رهبری، طی هفته های گذشته بارها و بارها اصلاح طلبان را به سهم خواهی از دولت روحانی متهم کرده اند در حالی که کوچکترین اشاره ای به این سهم خواهی بارز از سمت و سوی خودشان نمی کنند. سهم خواهی ای که منجر به اداره و کنترل جلسات، مصوبات و لوایح هیئت دولت توسط محافل امنیتی و نهادهای موازی خواهد شد.

نه تنها این عمل از نظر قانونی مناسب به نظر نمی رسد بلکه باعث ضعف ارتباطی و به وجود آمدن دو دستگی و جبهه بندی بین اعضای کابینه شده و از کارایی آن خواهد کاست. همانطور که پس از «مشاوره» های بیت رهبری در تعیین وزرا در دولت محمود احمدی نژاد، در مجموع هشت سال 21 نفر از اعضای کابینه توسط رییس جمهور و یا مجلس برکنار شدند و همین امر باعث ایجاد سوء مدیریت عمیق در دولت وی شد. عزل وزرای پیشنهادی رهبری توسط رییس جمهور، مانند عزل حیدر مصلحی توسط محمود احمدی نژاد، تقریبا غیر ممکن است و باعث ایجاد کشمکش های فرسایشی بین دولت و رهبری می شود.

به غیر از رضا ویسه، وزیر پیشنهادی وزارت صنعت معدن و تجارت، که به دلیل منع قانونی (استفاده از دو ملیت) نمی تواند به عنوان وزیر معرفی شود، این چهار نفر نه تنها از نظر قانونی دارای تمامی شرایط مورد نیاز هستند بلکه همه آنها سالها در پستهای حساس دولتی و نظامی مشغول به کار بوده اند. به عنوان مثال حسین علایی، موسس و فرمانده نیروی دریایی سپاه، ریاست ستاد مشترک سپاه، قائم‌مقام وزارت دفاع و ریاست سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع بوده است. علی یونسی وزیر وزارتخانه حساس اطلاعات بوده است. توفیقی و مسجدجامعی هم هر دو از وزرای دولت دوم محمد خاتمی بوده اند.

مقاله ی واقع بینانه سردار علایی به تاریخ 19 دیماه 1390، چاپ شده در روزنامه اطلاعات که وی به انتقاد از برخی سیاستهای نظام در وقایع پس از انتخابات 88 پرداخته بود و موضع گیری وی علیه دولت دیکتاتوری سوریه در دوازدهمین نشست دیپلماسی ایرانی با موضوع «بحران سوریه؛ نگاه از درون و برون» می تواند دلیل اصلی مخالفت رهبری با معرفی وی باشد. در حالی که آیت الله خامنه ای چندین بار طی سالهای اخیر به انتقاد پذیر بودن همه مسئولان از جمله رهبری اشاره کرده است، به نظر می رسد این اشاره ها تنها شعارگونه و تصنعی بوده است و نه تنها توجهی به انتقادات دلسوزانه یک مقام بلندپایه و با تجربه نظامی نمی شود بلکه این انتقادات منجر به ممنوع الکار شدن منتقدین نیز می گردد.

علی یونسی پس از افشای دست داشتن عوامل بلندپایه اطلاعاتی در قتلهای زنجیره ای، توسط کمیته تحقیق محمد خاتمی و استعفای دری نجف آبادی، به عنوان وزیر اطلاعات منصوب شد. علی یونسی ریاست این کمیته تحقیق را بر عهده داشت و شاید مخالفت آیت الله خامنه ای با وزارت وی همین امر بوده است. حال این سوال مطرح می شود که اگر عوامل اطلاعاتی که در قتلهای زنجیره ای دست داشتند «خودسر» بوده اند، چرا رییس کمیته تحقیق محمد خاتمی به دلیل افشای این عوامل «خودسر» باید مورد غضب واقع شود؟ آیا غیر از این است که باید از وی به دلیل افشای فعالیتهای «دشمنان» انقلاب و نظام، تقدیر کرد؟

احمد مسجدجامعی چهره شناخته شده جامعه فرهنگ و هنر است. در زمان وزارت وی، کتابهای ارزشمندی در زمینه های مختلف فرهنگی و سیاسی به چاپ رسید که تا آن زمان بی سابقه بود. همچنین همکاری وی با سینماگران در ادامه مسیر عطاالله مهاجرانی بسیار مطلوب بوده است تا جایی که برخی این دوره را دوران طلایی سینمای ایران می‌دانند. به نظر می رسد آیت الله خامنه ای فضای بسته هنری فرهنگی را بیشتر ترجیح داده و از شرایط فرهنگی دوران وزارت مسجدجامعی گله مند است. دوستی نزدیک وی با سیدمحمد خاتمی هم از دیگر دلایلی می تواند باشد که حضور مسجدجامعی در کابینه به صلاح دانسته نشده است.

همانگونه که هم در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی و هم در دوره احمدی نژاد، آیت الله خامنه ای انتقادات تندی را متوجه دانشگاه و دانشگاهیان کرد، حتی تا جایی که برخی از رشته ها و دروس علوم انسانی از چرخه علمی کشور حذف شدند، به نظر می رسد وی به هیچ عنوان موافق بازگشت وزیر علوم دولت خاتمی به صندلی وزارت نیست. مشخص نیست به چه دلیل بلندپایه ترین مقام کشور به جای تشویق و کمک به رشد دانشگاه و دانشجویان، ایجاد فضای باز و غیر امنیتی در دانشگاهها و فراهم کردن شرایط مورد نیاز دانشجویان برای مشارکت فرهنگی-سیاسی، در جهت مخالف فعالیت می کند و با استفاده اهرمهای قدرت سعی در ایجاد محیط بسته و هر چه محدودتر کردن قشر دانشجو دارد. جنبش دانشجویی یکی از بازوهای پر قدرت مبارزه با دیکتاتوری پیش و پس انقلاب بوده است و گویا آقایان به دلایلی از طرف دانشگاه احساس خطر می کنند.

 امید است سالی که نکوست از بهارش پیدا نباشد و دیگر اینگونه شاهد به خطر افتادن استقلال قوه مجریه نباشیم.

ششم مرداد هزار و سیصد و نود و دو

منابع

مخالفت رهبری با ۴ وزیر کلیدی دولت حسن روحانی
نوشتار حسین علایی چاپ شده در روزنامه اطلاعات: قیام 19 دی از نگاهی دیگر
حسین علایی: عمر ساختارهای دیکتاتوری در خاورمیانه رو به پایان است
زندگینامه احمد مسجد جامعی
زندگینامه علی یونسی
وزرای عزل شده در دولت احمدی نژاد

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

هجدهم تیر، زخمی کهنه بر پیکر نیمه جان عدالت


چهارده سال از واقعه هجدهم تیرماه می گذرد. این روز، سرآغاز هفته ای بود که در آن نشانه های خودکامگی و دیکتاتوری اقتدارگرایان برای مردم آشکار شد. روزی که سرآغاز توقیف فله ای روزنامه ها و شکستن قلمها بود. روز هجوم وحشیانه نیروهای امنیتی لباس شخصی به دانشجویان بی دفاع و به خاک و خون کشیدن کوی دانشگاه بود.

در آستانه این سالگرد، شاهد تکرار دوباره تاریخ هستیم و مانند محکومیت اروجعلی ببرزاده برای سرقت یک ریش تراش، این بار سعید مرتضوی برای شرکت در جنایت کهریزک به دویست هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد. در هیچ کجای دنیا اینچنین پیکر عدالت را تحقیر نمی کنند.

همزمان شدن سالگرد هجده تیر و حکم مرتضوی، به مانند پوزخندی می ماند از طرف روزگار، این میهمان خانه مهمان کش، به درماندگی مردم بی دفاع این سرزمین استبداد زده که سالهاست جز خیال آسوده و اندکی امید، هیچ چیز نمی خواهند…

ای زندگی بیزار از توام
بیزار از این عالم
در هم مشکن زنجیر مرا
بهتر که شوم رسوا
رفتم که دگر با دست شما
پنهان شوم از چشم دنیا

هجدهم تیرماه هزار و سیصد و نود و دو

org-z1341683792091b1fa5219c7a4be8a9864375457c33e43a35c8

برای این سالگرد، آلبوم عکسی جمع آوری شده که همراه با توضیحات در این صفحه قابل مشاهده است.

نوشته‌شده در Uncategorized | ۱ دیدگاه

25 بهمن، تقاطع آگاهی و اعتراض


دو سال از 25 بهمن سال 89 می گذرد. روزی که به واقع سبزترین روز سال بود. برای درک بهتر شرایط و فضایی که در آن روزها وجود داشت لازم است برگردیم به آن دوران. یک سال و نه ماه از روزهای کودتا می گذشت. بیشتر از یک سال از آخرین اعتراضات مسالمت آمیز گسترده مردمی که روز عاشورای سال 88 بود گذشته بود. در این یک سال، روزی نیامد که کودتاچیان و عوامل سپاه اختلاس اسلامی، دروغی سوار نکرده باشند و برعلیه هر آن کس که روزی سبز می نوشت و سبز می گفت، فریاد محاربه و اقدام علیه امنیت ملی و اغتشاشگر و فتنه گر نزده باشند. دیکتاتور سیاه، سه روز پس از عاشورای خونین 88 با یک تجمع نمایشی یا به قول جوانان، «ساندیسی» که هزینه آن را هم نه از جیب خود بلکه از جیب ملت و خزانه مملکت پرداخت کرد، به خیال خود همه چیز را تمام کرد. اما چه خوش گفت میرحسین موسوی وقتی به او، اطرافیان او و هرآنکه به خیال خود کورسوی امید دلهای مردم را خاموش کرده گوشزد کرد «نمی‌توان یک راهپیمایی مهندسی‌شده ترتیب داد و دل خوش کرد که همه چیز تمام شده است».

دیکتاتور به خیال خود با یک تازه کار سیاسی طرف بود که می توان او را کم کم به حاشیه برد و با پخش شایعه و افترا با چاشنی تهدید او را از میدان به در کرد. اما زهی خیال باطل! میرحسین مرد جبهه ها و جنگ و مبارزه است. میرحسین کسی است که که پدر آریو برزن روزگار یعنی محمد جهان آرا در دوم خرداد 88 در باره اش گفته بود «بنده سید هدایت جهان آرا هستم. پدر سه شهید و دو جانباز….بهترین انتخاب، آقای موسوی است». میرحسین موسوی کسی است که به گواه شاهدان تا آخرین روز نخست وزیری روزی شانزده تا هجده ساعت کار می کرد. او با مردم عهد کرد وقتی گفت «مردم شریف ایران من به تمنای قدرت نیامده ام; من سکوت بیست ساله خود را نشکسته ام که به هر ترتیب و با هر روشی رییس جمهور بشوم; من احساس خطر کردم که کشور دچار بی اخلاقی شده، دچار فقر اخلاقی و مادی شده، دچار مدیریت غیرعقلانی شده است.من برای حفظ کرامت انسان و رعایت ارزش های اخلاقی در حکمرانی، توقف رشد خرافات و ارائه آمار کذب، شفافیت فعالیت های حکمران ها و خلاصه پیشرقت و توسعه پا به این عرصه دشوار نهادم.برای من، رییس جمهور شدن، کسب و حفظ قدرت هدفی نیست که هر وسیله ای را توجیه کند». و دیکتاتور چه ساده لوحانه می اندیشید که با قدرت پوشالی خود و اطرافیان و درباریان بیتش، می تواند مسیر مبارزه ملت را منحرف کند.

 آن روزها پیامی از این مرد نام آشنا برای مردم آمد. پیام او درباره بهار عربی و خیزش مردم عرب بر علیه مستبدان سرزمینشان بود. این مرد نام آشنا گفت «اینان به روز خشم مردم مصر اشاره می کنند ولی نمی گویند که روز غضب، نتیجه ناکارآمدی و فساد در بالاترین سطح حکومت و حیف و میل کردن بیت المال و هم چنین بستن دهن ها و شکستن قلم ها و اعدام ها واعدام ها و اعدام ها و بر پا کردن چوبه های دار برای ایجاد خوف در میان مردم است»

اما ملت نه به خاطر میرحسین و نه به خاطر اشخاص و احزاب و سیاست، به میدان آمده بودند. ملت آمده بودند تا بگویند که ما معترضیم. به کشتن فرزندان این مملکت در خیابانها معترضیم. به کودتا بر علیه جمهوریت و مدنیت معترضیم. به شکستن قلمها و زنجیر کردن قلم زنها معترضیم. معترضیم به تحقیر و تبعیض بر علیه زنانمان. معترضیم به دروغ و ریا. به دزدی و اختلاس. به بی عدالتی و فساد. وعده های دروغین. تورم و گرانی. به دربند کردن آزادی خواهان و آزادی طلبان و هر کس که در عمیق ترین رویاهایش بذر آزادی را می پروراند معترضیم. به توجیه جنایت به اسم دین معترضیم. به مخدوش کردن چهره کشورمان در دنیا معترضیم. آمدند بگویند که صدای اعتراض و اراده یک ملت با گذر زمان خاموش نخواهد شد. ملت آمده بودند اینها را بگویند. نه اسلحه به دست داشتند نه خشونت در کلام و کردار.

آنها نشان دادند که نه با تلاشهای چندین و چند ماهه دستگاه تبلیغات حکومتی، نه با تهدید و ترور و خشونت، نه و وعده های دروغین و نه با حماسه های دروغین «نکبت استبداد دینی» از میدان به در نخواهند شد و صحنه را برای تاخت و تاز دیکتاتورها و کودتاچیان باز نخواهند گذاشت. اما دستگاه سرکوب ولایت که از میزان آگاهی و بلوغ سیاسی ملت حیران مانده بود و این بار هیچ توجیه و تفسیری برای این خیزش سبز در آستین نداشت، آنطور که گویی با دشمن خارجی در جبهه جنگ طرف است، تا دندان مسلح به مردمی که با دست خالی و دل پر امید آمده بودن تاخت و بار دیگر خیابانهای این مرز و بوم را با خون جوانان و پاکدلان مرز پرگهر رنگین ساخت. در نهایت حکومت ظلم و جور چاره ای برای خود نیافت به جز اینکه صدای امید مردم را در خانه اش زندانی کند غافل از اینکه میرحسین در دلها خانه دارد و این خانه را هیچ دیواری نیست !

بهتر است کمی در این سخن میرحسین پس از آزادی خرمشهر در بین رزمندگان میهن تامل کنیم که گفت «یک سال پیش چقدر رسیدن به خرمشهر دور به نظر می رسید ولی امروز با اراده ملت خرمشهر آزاد شد» میرحسین پیرو این تفکر است. مبارزه و مبارزه تا پیروزی ! دیکتاتور چه ساده لوحانه می اندیشید که با قدرت پوشالی خود و اطرافیان و درباریان بیتش، می تواند مسیر مبارزه ملت را منحرف کند و رویاهاش چه آشفته شد وقتی از حصر پیام آمد که «هیچ چیز عوض نشده است. ما بر سر مواضع پیشین خود همچنان ایستاده ایم». او این روزهای مملکت را پیش بینی می کرد. روزهای اوج فساد و دروغ و جنگ بصیرت ها. روزهای به تاراج بردن ثروت مملکت توسط دزدان دولتی. روزهای قبضه کردن اقتصاد مملکت به دست نظامیان. او بود که احساس خطر کرده بود و به میدان آمده بود و ایمان داشت که اراده ملت بر همه چیز و همه کس مقدم است.

این ملت دوباره روزی فریاد خواهد زد. از گلوی ستارها و صانع ها و همه کسانی که ایستاده مردن را  به نشسته زیستن در ذلت ترجیح می دهند. همه مردم دوباره مثل آن روزهای سبز، همصدا خواهند شد. همه مردم دوباره ندای آزادی خواهی و برابری سر خواهند داد. همه مردم. همه مردم این کشور استبداد زده که سالهاست به جز خیال آسوده و اندکی امید، هیچ چیز نمی خواهند.

بیست و پنجم بهمن یک هزار و سیصد نود و یک

25-khoxrdad

نوشته‌شده در Uncategorized | 2 دیدگاه

عسگراولادی٬ بیت رهبری و انتخابات آزاد


پایگاه خبری خرداد: بر خلاف بسیاری از احزاب اقماری اصوالگرا که تاریخ مصرف آنها با یک انتخابات به پایان می رسد٬ حزب موتلفه یکی از احزاب اصولگرای قدیمی و با ریشه است. حبیب الله عسگر اولادی به عنوان یکی از قدیمی ترین اعضای این حزب و همچنین دبیر جبهه پیروان خط امام و رهبری به نظر می رسد از روند تک حزبی شدن فضای سیاسی کشور که به سمت «رستاخیزی» شدن احزاب می رود٬ ناراضی است و همانطور که در انتخابات مجلس نهم هم اصولگرایان سرشناسی همچون احمد توکلی و علی مطهری بارها از اصلاح طلبان به شرکت در انتخابات دعوت کردند٬ او هم معتقد است انتخابات بدون حضور اصلاح طلبان نه تنها رقابتی نخواهد بود بلکه اعتبار لازم را هم نخواهد داشت.

اما اصولگرایان بر اساس تجربه انتخابات مجلس نهم دریافته اند که در شرایط فعلی٬ ایجاد اختلاف در اصلاح طلبان و کشاندن برخی از آنها برای حضور در انتخابات بی فایده است و بعد از خفقان سیاسی حاکم بر کشور که در نتیجه برخورد غلط حاکمیت با اعتراضات مردمی بعد از انتخابات جنجال برانگیز 1388 به وجود آمده٬ اصلاح طلبان با وجود اختلاف نظرهایی که وجود دارد کمابیش روی یک سری شرایطی که پیشتر توسط سید محمد خاتمی مطرح شد اجماع دارند و به هر قیمتی در انتخابات شرکت نخواهند کرد.

حبیب الله عسگر اولادی و برخی دیگر از اصولگرایان دریافته اند که اصلاح طلبان از میرحسین موسوی و مهدی کروبی رویگردان نخواهند شد و همانطور که آقای موسوی خوئینی ها اخیرا طی سخنانی اشاره کرده بود٬ موسوی با تشویق اصلاح طلبان به میدان آمده و اصلاح طلبان هم از نظر سیاست و هم شرعا نمی توانند و نمیخواهند که از او برائت بجویند. در راستای نامه قبلی عسگراولادی به موسوی خوئینی ها و برای هموار کردن مسیر حضور اصلاح طلبان در انتخابات٬ اصولگرایان می دانند که باید فشار از روی موسوی و کروبی برداشته شود. این در حالی است که برخی عناصر تندروی نزدیک به دولت٬ کاملا مخالف این سیاست هستند و در آخرین اقدام خود هم باعث منحل شدن جلسه شورای هماهنگی اصلاحات شدند.

اما مسئله ای که گویا هنوز برای برخی از این عناصر تندرو روشن نیست این است که این سخنان از سوی برخی اصولگرایان نمی تواند بدون هماهنگی با بیت رهبری صورت گرفته باشد. تاریخچه نزدیکی حزب موتلفه با آیت الله خامنه ای خود بیانگر این است. از طرفی سیاست آیت الله خامنه ای پس از انتخابات 88 این بوده است که مخالفت خود را حتی در برابر جزئی ترین مسائل علنی می کند. برای نمونه می توان به مسئله انتخابات آزاد٬ اختلاف بین قوا٬ کش ندادن بررسی مفاسد اقتصادی و مسائلی از این قبیل اشاره نمود. در نتیجه ساده انگاریست که تصور کنیم وی در مقابل این اظهارات عضو شاخص حزب موتلفه سکوت کرده است. از طرفی چند تن از نزدیکان به محافل نزدیک به رهبر٬ از جمله ناصر ایمانی عضو شورای سردبیری روزنامه «رسالت»٬ احمد علم‌الهدی امام جمعه مشهد٬ عباس سلیمی نمین٬ مرتضی نبوی و همچنین تاکید چندین و چندباره عسگراولادی روی این موضوع و «الهی» خواندن این موضع خود موکد این نکته است که سیاست رهبر جمهوری اسلامی در برابر ایستادگی تقدیرآمیز میرحسین موسوی و مهدی کروبی بالاجبار در حال تغییر است. جبهه اصلاحات هم در نامه ی هفت تن از چهره های سرشناس اصلاحات به عسگراولادی و همچنین در تقدیر سید محمد خاتمی از سخنان وی٬ به درستی از این تغییر رفتار استقبال کرده اند. اکنون باید دید که آیا این تغییر سیاست در ماههای آینده تا چه حد فقط شعار بوده و تا چه حد باعث باز شدن فضای سیاسی ایران خواهد شد

01-01

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید